• وبلاگ : شعر طنز تلخ سياسي
  • يادداشت : مناسبت سالگردحماسه(9دي)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + .............. 
    آدم دلش به حال تو و امثال تو ميسوزه که بالاتر از نوک بينيتون رو نمي بينيد و توي حماقت خودتون موندين .والا به خدا حکايت شما مثل خوارج مي مونه حرف زدن با شما مثل آب در هاون کوبيدنه.


    عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
    من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسي آن درود عاقبت کار که کشت
    همه کس طالب يارند چه هشيار و چه مست
    همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
    سر تسليم من و خشت در ميکده‌ها
    مدعي گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
    نااميدم مکن از سابقه لطف ازل
    تو پس پرده چه داني که که خوب است و که زشت
    نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
    پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت
    حافظا روز اجل گر به کف آري جامي
    يک سر از کوي خرابات برندت به بهشت