سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 آذر 89 - شعر طنز تلخ سیاسی

اسکندرنامه

دوشنبه 89 آذر 15 ساعت 5:55 عصر

از سکندر قصه ای گویم ترا

بعد مرگش شد فتوحاتش جدا

چون نکشتند متفق آنها به هم

اختلافات می نمود هرجا ورم

جمله رفتند در پی عیش و لواط

سیخ و منقل آمد و بزم و بساط

نق نقوها هی سر هم نق زدند

جنگ و دعوا شد بـپــا هق هق زدند

اختلاف و جنگ و دعوا و ستیز

می کند هر قدرتی را ریز ریز

دشمن آید گر میان جمع ما

می کند ظاهر فریبی و ریا

کآی فلانی:( ما رفیق و مخلصیم

چون شما ای سروران ما مفلسیم

این که تازه آمده خطش بد است

نزد ما از قد و اندازه رد است

کرده است پا در رکاب اولیا

همنوایی  کرده است با اشقیا

معترض گشته بسی در کار دین

داده است فتوا  بسان ملحدین)

تا کند در هر کجا (طوفان) بپا

میرسد او را مقامات از سیا
میرود در لندن و پاریس و رم
می کشد از بهر ایران شاخ و دم




این شعر با الهام از شر هالو.....


نوشته شده توسط : عباس

نظرات ديگران [ نظر]